« ملک محمد» ، « ملک بابا » ، « ملک محمد قشقایی »

« قروه کردستان »

« ملک محمد » ، « ملک بابا » ، « ملک محمدقشقایی »

 

بنیانگذار و جد بزرگ  « طایفه ملکی » در شهر قروه کردستان «ملک محمد» مشهور به "ملک" از نوادگان "جانمحمد خان "و "اسماعیل خان" از ایلخانان و بزرگ زادگان ایل قشقایی بود که در سال 1160 هجری شمسی در معیت پدر و پدر بزرگ و اعضاء خانواده و تعدادی از اهالی ایل بدلیل تهدیدات و تعقیب سپاه « اغا محمد خان قاجار » (با توجه به همراهی ایل قشقایی با کریم خان و لطفعلی خان زند) بعد از طی مسافتی طولانی از فارس و گندمان به شهرهای مختلف و در نهایت در روستای پیر بابا علی کردستان مستقر و ساکن گردیدند،( اینکه چرا مقصد نهایی و محل اسکان آنان در دامنه های کوههای زاگرس این روستای کوچک انتخاب گردیده به درستی روشن نیست).

اسکان و سکونت مهاجرین ایل قشقایی در روستای فوق الذکر با استقبال عمومی و مهمان نوازی گرم مردم آن روستا و اهالی روستاهای همجوار همراه بود (چرا که قشقایی ها بدلیل آشنایی با آداب جنگی، موجبات ایجاد امنیت عمومی اهالی روستای مذکور و روستاهای همجوار و همچنین ممانعت از حملات و یورش و غارت یاغیان محلی را فراهم می نمودند).

پس از یک سال از اقامت مهاجرین در روستای مذکور «ملک محمد» که در اوج سنین جوانی بود با ابراز عشق به یکی از دختران بزرگان روستا ، تقاضای ازدواج خود را طرح می کند که این «عشق آغازی بر شروع زندگی پرماجرای جدید»  می شود ، علیرغم مخالفت شدید و جدی هر دو خانواده با تقاضای ازدواجش ،در سال 1162 هجری شمسی با شروع نزاع گروهی خانواده ها و اتفاقات پیش آمده به سبب این خاستگاری و با سنت شکنی و به بهاء شرط اقامت دائم و همیشگی در محل با دختر مورد علاقه اش ازدواج نمود که حاصل آن پنج فرزند پسر  به نام های « اسداله، نصراله، محمد، آقا بابا، خان محمد» بود،که نسل کنونی خانواده های ملکی و بیگلری در قروه از احفاد فرزندان وی به شمار می آیند.

شرح عاشقی و نحوه خواستگاری و تن دادن و مجاب نمودن خانواده همسرش به ازدواجش با روایات مختلف عاشقانه و بسیار شیرین و شنیدنی ،سینه به سینه نقل شده که نگارنده قصد ذکر آنها را ندارم.

بی گمان "ملک محمد" با پافشاری ، سماجت و با سنت شکنی ،بی باکانه و بدون هراس از تهدیدات (حتی قصد جانش را نمودند که زخم و آسیب و نقص دست و گوشش به یادگار باقی ماند) علیه خرافات سنتی و مذهبی (که متاسفانه  منطبق بر شریعت نیز می دانستند) بپا خواست و برای اولین بار در منطقه "سنت غلط عدم امکان ازدواج کُرد زبانان با ترکان ،  اهل سنت با تشیع ،  غریبه با اهالی محل" را بهم ریخت و بدعتی نو برای همیشه خلق کرد.

با خروج مهاجرین و تفنگچیان ایل از روستا بدلیل بروز اختلافات به وجود آمده بر سر ازدواج و درنهایت عزیمت به محل کوه قیلر ( ارتفاعات جنوب غربی فعلی شهر قروه  با ارتفاع 1900 متر که مشرف بر چشمه های پرآب و دشت وسیع و حاصلخیر و دارای الزامات امنیتی قابل توجه بوده ، که کانون و هسته اولیه شکل گیری قروه نیز محسوب می شود و محله یوخاره محله نیز نامیده می شود ) ، ملک محمد با سکونت دائم و یکجا نشینی و پرهیز از کوچ نشینی به شیوه ایلی و با آغاز زندگی جدید توام با آرامش دلخواه عاشقانه، ولی محقر روستایی، مدت 15سال مشترکاً با خانواده پدری و سایر اعضای ایل در محل قیلرسکونت گزید.

با مرگ "آغا محمد خان قاجار" (در سال 1176 هجری شمسی) و به حکومت رسیدن فتحعلی شاه قاجار،" جان محمد خان "و سایر اعضاء مهاجر ایل قشقایی به موطن اصلی خود، فارس برگشتند و "ملک محمد" وهمسر و فرزندانش در خانه احداثی محل قیلر (که بعدها قروه نامیده شد ) برای همیشه ساکن و ماندگار شدند، این عدم مهاجرت با سایرین و سکونت دائمی در محل، شاید امکان زندگی بهتر ، خصوصا فرصت ثروت اندوزی بیشتر و ایجاد رفاه نسبی (حداقل بیشتر از محل فعلی ) و همچنین امکان تحصیل و باسواد شدن فرزندان در آن مقطع زمانی را ( با توجه به فقر امکانات اولیه در منطقه) را از بین برد.

«ملک محمد» در عین حالی که همسری عاشق و پدری مهربان و یاوری امین و مشفق بود، فردی مقتدر و بسیار جدی و بانفوذ و تاثیر گذار در منطقه محسوب می شد، وی با توجه به اینکه با میل خود (بدلیل عشق و علاقه فراوان و خاص به همسرش) علیرغم اختلاف طبقاتی ،قومی ،مذهبی ، زبانی ،آداب و رسوم در منطقه ساکن شده بود و از ایل و طایفه خود بدور مانده بود، با پرهیز از آداب متداول ایلخانی ، همچون سایرین در منطقه به فعالیت و امرار معاش در کشاورزی ، دامپروری و باغداری مشغول شد، در باغداری با همفکری و تدبیر بعمل آمده با الگو برداری از شیوه باغداری دیمی اهالی روستای دلبران با همراهی سایرین نسبت به ایجاد باغهای انگور ( به باغهای امام ، قاشی باغ ، سراب و غیره  مشهور شدند) اقدام نمودند که سالها بعد اهالی قروه ضمن گسترش آن نسبت به هدایت و انتقال آب سراب و چشمه بلاغ و آبی کردن باغات دیمی اقدام نمودند.

خاطراتی که گاهاً بزرگان دیارمان از وجنات و سکنات اخلاقی و رفتاری «ملک محمد » نقل می کنند،حقیقتاً شگفت انگیز و بهت آور است، روایات زیبا  و شنیدنی با عناوین مختلفی از وحدت و ایجاد انسجام گروه های مردمی و همچنین برخورد سخت و قاطعانه با یاغیان محلی که به احشام و املاک و محصولات تهی دستان و اهالی محل حمله می کردند، نقل می شود.

«خاندان ملکی»

آنچه بطور کلی و به اختصار می توان در باب ویژگیهای اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی «خاندان ملکی» بیان نمود، طایفه ملکی جزء ایل قشقایی به شمار می آیند که خوشبختانه هنوز هم اکثر ویژگیهای مثبت اجتماعی مشابه سایر افراد ایل در شهرهای دیگر را دارا می باشند، آداب ، رسوم ، اعتقادات و عادات پسندیده این قوم علیرغم تغییرات مکانی و پذیرش فرهنگهای دیگر شباهتهای زیادی با سایر خانواده های ایل دارد، دینشان اسلام، مذهبشان شیعه اثنی عشری و....

«طایفه ملکی » با اثر گذاری مثبت به علت لحاظ مقتضیات گوناگون سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و .... با پیوندهای میمون خویشاوندی سببی و همچنین مناسبات اقتصادی، با سایرین در روستاها و شهرهای همجوار موجبات امکان همزیستی مسالمت آمیز ، قوام ، پایداری و انسجام شهری قروه و حتی بدون اغراق شهرستان را فراهم نمودند.

می توان گفت: انطباق با شرایط اجتماعی جدید و تغییرات صورت گرفته در شیوه زندگی « ملک محمد » و به تبع فرزندان و حتی نسلهای بعدی وی (کل خاندان ملکی) و تحلیل و بررسی چارچوبهای نظری و تاثیر و اثرات این تغییر و نوسازی گسترده ساختاری که ابتدا با پذیرش یکجا نشینی و سکونت دائمی و ترک کوچ نشینی آغاز و در مراحل بعدی با شروع پیوند با قوم جدید با ویژگیهای نو، فرهنگ ، زبان، مذهب، نژاد ، اقلیم، آداب و رسوم و دهها تفاوت فاحش دیگر در قالب نظریات اجتماعی از قبیل نوسازی ، ساختی – کارکردی و تغییرات ایده ایی اگر مورد بررسی و تحلیل دقیق قرار گیرد قبول این پذیرش و تطابق سریع شرایط جدید که آغازش توام با عشق و علاقه و خواستن بوده ، تحمل سختی و مشقتهای زندگی را تا حدودی توجیه می نماید.

گسترش این کانون خانوادگی کوچک در منطقه قیلر به اجتماعی بزرگتر با پذیرش مهاجرین جدید و تبدیل آن به روستا ، موجبات تبادل و انتقال بسیاری از میراثهای ماندگار فرهنگی ، ارزشهای اجتماعی ، و مبادله آداب و رسوم و سنتهای کهن شد. ، نبود و یا دشواری راه های ارتباطی نامناسب قروه در آن مقطع زمانی و بعد مسافت و دور بودن از شهرهای اطراف و تقریباً انزوای فرهنگی برای اجتماع جدید قروه سبب شد که بسیاری از ارزشهای اجتماعی جامعه کوچک نو پا محفوظ بماند و بعلت وجود سنتها و اطاعت و فرمانبرداری کوچکترها از بزرگترها و فراهم شدن سازگاری روانی میان افراد، امکان زیست چندین نسل در کنار هم میسر شد و همین عامل گسترش هرچه بیشتر و سریع روستا و پذیرش خانوارهای جدید از روستاها و مناطق دیگر را فراهم نمود.

«طایفه ملکی» در دوستی و رفاقت و برقراری پیوندهای خانوادگی و اجتماعی ید طولایی داشتند،در مهمان نوازی از طوایف مهم منطقه محسوب می شدند، به طوریکه سخاوت و فراخی سفره آنان مثال خاص وعام بود ،ملک محمد با روحیه مهمانداری و صمیمیتی که با همه داشت، پذیرای سایر مهاجرین که از طوایف و شهرها و روستاهای دیگر به منطقه قیلر می آمدند بود، خصوصاً چندین نفر از ترکان ( از طوایف دیگر قشقایی) به نامهای "الهیار "و" مراد" و" عبدالصمد" و....... که بعدها با تصویب قانون اجبار دریافت شناسنامه (مصوبه مجلس پنجم شورای ملی در سال 1303، که صدور شناسنامه در قروه نیز درسال 1306 با صدور اولین شناسنامه به نام آقای «موسی ایقانی »با شماره شناسنامه 1 آغاز گردید) خانواده ملکی بخاطر زنده نگاه داشتن نام نیک جد و بزرگ خاندانشان " ملک " ، شناسنامه های خود را بنام "ملکی" اخذ نمودند که با توجه به کثرت متقاضیان دریافت شناسنامه بنام ملکی متصدیان وقت اداره ی احصائیه و سجل احوال (ثبت احوال فعلی)، شناسنامه ی تعدادی از ملکی ها را به نام "بیگلری" صادر نمودند) ، فرزندان مراد و الهیار و عبدالصمد ، محمد حنیف و ... نیز همچون خانواده ملکی شناسنامه هایی بنام های جد و بنیانگذار خاندان خود، « الهیاری ، مرادی ، صمدی ، حنیفی و ... »دریافت و شناخته شدند، اتحاد با آن خانواده ها آهنگ زندگی جمعی ، توام با صفا و صمیمیت و درهم آمیختگی معنوی با پاکی و سلحشوری و ایستادگی در مقابل سختیها را آغاز نمود.

نظام جدید سکونتی که در منطقه قیلر توسط "ملک محمد" با همراهی سایر مهاجرین بنا نهاده شد بر مبنای نظام ایلی بود (هر ایل از تعدادی طایفه ، هر طایفه از چندین تیره، هر تیره نیز از تعدادی ایشوم و هر ایشوم از چندین خانوار تشکیل می شدند) که تعدادی خانوار عموماً هم محله ایی با توافق هم تشکیل یک ایشوم را می دادند، از اینرو به اصطلاح خودشان خانوارهای یک ایشوم با همدیگر شریک رمه بودند ، این خانوارها ممکن بود با هم خویشاوند باشند و یا اینکه نسبتی نداشته باشند، به هر حال یک خانوار عضو ایشوم میتوانست در پایان سال دامداری (آخر بهار) بعلت به توافق نرسیدن با خانواده های دیگر از ایشوم جدا و به ایشوم دیگری ملحق شود، خانوارها در ایشوم استقلال نسبی داشته و هر خانواده با دیگر خانواده های عضو ایشوم در همه کارها همبستگی اجتماعی داشتند(همچون گله داری، چوپانی، پخت نان، انبار کردن علوفه، برداشت محصول زراعی و باغی و ازهمه مهمترحفظ امنیت عمومی روستا و....)، امور اجتماعی و تولیدی ایشوم اغلب بصورت تعاونی و با کمک و مشارکت و کار گروهی یکدیگر انجام می گرفته مثل لایروبی قنوات و پاکسازی مسیرکانال و جویهای آب  و بهسازی چشمه ها و غیره ،تصمیمات امور اجتماعی همچون تعیین محل خرمن و.... با خردجمعی انجام می گرفت.

«شاهنامه و عاشیق خوانی ملک محمد»

«ملک محمد» با پیروی از آداب و رسوم ایل خود، که مردمانی بسیار با روحیه، سرخوش و دلشادی بودند که همواره به جشن و شادی و پایکوبی علاقمند و از اندوه و سوگواری بیزار و گریزان بودند،با داشتن صدایی بسیار متفاوت و دلنشین و با هیمنه ، شاهنامه خوان و گاها عاشیق خوانی قهار و پرآوازه بود، که همچون سایر قشقایی ها به زیبایی ، گاهی محزون و گاهی هم پرشور و گاهی حماسی به شیوه ساربانها (که آهنگها را اکثر اوقات با نی مینوازند ،که بهترین و متداول ترین آهنگش نیز "گدان داغا"است )،نغمه سرایی حماسی او انتقال شفاهی فرهنگ و ترویج ارزشها و سنن کهن قومش بود که با نوایی زیبا، در دلتنگی و فراغ قومش و بیاد آنان می خواند (متاسفانه سنت زیبای عاشیقی و شاهنامه خوانی به مرور زمان در منطقه بدلیل ادغام سنتها و فرهنگها و حتی گویش و لهجه ها به فراموشی سپرده شده است)

شاهنامه خوانی و اجرای موسیقی عاشیقی اساساً مقوله ای است که بشدت تحت تاثیر اکولوژی دیار و اقلیمهای مختلف قرار می گیرد ،ذائقه اقوام ، گویشها ، لهجه و حتی انواع سازها و عوامل عدیده دیگری درخلق و یا کمرنگ شدن اجرا و استقبال از آن موثر اند که طبیعتاً موسیقیهای اقلیمهای مختلف ایران با هم متفاوت است، ترکان قشقایی ، عاشیق خوانی و شاهنامه خوانی را پیرو نیازها ، روحیات و خلقیات جامعه خود می دانستند، داستانهای عاشیقی و شاهنامه خوانی که هنری گران سنگ و سرشار از جنبه های مختلف علی الخصوص حماسی ، عاشقانه ، پهلوانی ،جوانمردی و در نهایت امید به زندگی و.... بود و همواره میراث معارف ملی ،دینی ،آئینی و فرهنگ و تاریخ ما را در بر می گرفت زنده نگاه می داشتند، در تاریخ آمده که ایل قشقایی هنگام فتح هندوستان در معیت نادر شاه افشار و همچنین ایلبختیاری نیز در هنگام فتح قندهار با شاهنامه خوانی و هلهله با عزت و غرورآن فتوحات عظیم را انجام دادند.

« ملک محمد » در هر دو لحن خواندن شاهنامه استادی تمام عیار بود (لحن حماسه خوانی با گویشی سنگین که معمولاً مردان در مجالس با روحیه پهلوانی اجرا می نمودند و لحن دیگر نازک خوانی که لحنی مترنم و لطیف ، مثل روایت بیژن و منیژه و زال ورودابه است)، اشعار و داستانهای زیبا و جذاب حماسی و رزمی و عاشقانه ترکی را با گویشی شیرین و دلنشین و ماندگار با نوایی موزون و با سبک نو آورانه ، توام با غرور و بالندگی اجرا می کرد و در سوگواریها به شیوه قوم خود سوگ سیاوش و یا سوگ اسفندیار و ایرج را می خواندند.

با توجه به اینکه ملک خود از بزرگ زادگان و صاحب منصبان و ایلخانان قشقایی و با سواد بود، متاسفانه هیچ اثری از وقایع نگاری و نگارش شرح زندگیش باقی نمانده و یا شاید هم ننگاشته باشد، علیرغم تحقیق بعمل آمده ، متاسفانه تاریخ و محل فوت وی بدرستی برایم مشخص نشد.

در پایان ضمن گرامی داشت یادش، مطالبم را تقدیم به تک تک اعضای خانواده بزرگ ملکی می کنم .

با تشکر وقدردانی از عزیزانی که در جمع آوری و ارائه اطلاعات یاریم نمودند.

گردآوری ونگارش : هوشنگ ملکی دی ماه 1394



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395برچسب:, | 21:56 | نویسنده : هوشنگ ملکی |